حرف دلتو به امام حسین و اهل بیتش بگو
ماه خون ماه اشك ماه ماتم شد ، بر دل فاطمه داغ عالم شد . فرا رسيدن ماه محرم را به عزادارن راستينش تسليت عرض ميكنم

قيامت بي حسين غوغا ندارد"شفاعت بي حسين معنا ندارد"حسيني باش كه در محشر نگويند"چرا پرونده ات امضاء ندارد
پرسيدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهي كشيدوگفت:كه ماه محرم است.گفتم: كه چيست محرم؟باناله گفت:ماه عزاي اشرف اولادآدم است
خاطره








ياد گرفتم كه عشق با تمام عظمتش دو سه ماه بيشتر زنده نيست
ياد گرفتم كه عشق يعني فاصله و فاصله يعني دو خط موازي كه هيچگاه به هم نمي رسند
ياد گرفتم در عشق هيچكس به اندازه خودت وفادار نيست
و
ياد گرفتم هر چه عا شق تري
تنهاتری...

کلاغ پـَر...؟؟
نه کلاغ را بگذاریم برای آخر ...
نگاهت پـَر ......
خاطراتت هم پـَر صدایت ؛
پـَـــر کلاغ پـَر..!؟؟
نه ؛ کلاغ را بگذاریم برای آخـــر ...
جوانی ام پـَر خاطراتم پــَر من هم ...
پــَـــــر حالا تو مانده ای و کلاغ ؛
که هیــــــــــــچ وقت به خانه ش نرسید
نویسنده: خاطره

❤گفتم:میری؟
گفت❤:آره
گفتم:منم❤ بیام؟
گفت:جایی که من میرم ❤جای 2 نفره نه❤ 3 نفر
گفتم:برمی گردی؟
فقط خندید.❤....
اشک❤ توی چشمام حلقه زد
سرمو پایین❤ انداختم
دستشو زیر چونم گذاشت❤ و سرمو بالا آورد
گفت❤:میری؟
گفتم:آره
گفت:❤منم بیام؟
گفتم:جایی که من میرم جای❤ 1 نفره نه 2 نفر
گفت❤:برمی گردی؟
گفتم:جایی که میرم راه برگشت❤ نداره
من رفتم❤ اونم رفت
ولی
اون❤ مدتهاست که❤ برگشته
وبا ❤اشک چشماش
خاک مزارمو❤ شستشو میده .

گاهی وقتها مرا یاد کن... من همونم که اگر یه ساعت از من بی خبر بودی... آسمان را به زمین میدوختی...
کسی چــه میــداند امــروز چنــد بار فــرو ریختــمــ ..
از دیدنــ کسی کــه ،
تنهــا لبــاسش شبیــه به " تــو " بــود!
نمیخواهم خاطره فردی من شوی... امروز من باش حتی.... لحظه ای..

صدایت نمیکنم که بر گردی....مهم باشم.... خودت بر میگردی....
تو کنار آدم باشی... ترافیک لذت بخش ترین چیز است....
سخت است...او... کردن...تویی... که همه ....من.... بودی...
نبودنت را ازروی خطم میفهمم... خیلی وقت است شارژ مجدد نمیکنم
نویسنده: خاطره

به من گفت:
می خوای حرفاتو بگی بگو برو
میخوای اشک بریزی بریز برو
میخوای نگام کنی تا آرومت کنم نگاه کن برو
میخوای از من بدونی خوبم برو
میخوای از دل بخونی بخون برو
میخوای عاشقم کنی بسه دیگه خیلی خندیدم برو
فقط برو
من رفتم …
و تو فقط گفتی برو به …!!!
مدت هاست که بی تابم
بی تاب بازگشت و کلام آخرت…
راستی…
به بسلامت بود یا به جهنم؟؟!
نویسنده: خاطره

كاش آدما یکم جرات داشتن گوشی
رو بر میداشتن و زنگ میزدن و میگفتن:
ببین دلم واست تنگ شده واسه
هیچ چیزه دیگه ای هم زنگ نزدم
پس کو جسد آنانی که میگفتند برایمان میمیرند؟؟؟
چه دمدمی مزاج اســــــــت احساسم.....
گاهی آرام....
گاهی بارانی.... چه بی ثباتم بدون تو...
تـــو برمی گردی
و زندگی را از جایی که پاره شده
دوباره به هم می دوزیم
در صندوقِ خاطره
ها هنوز نخ برای بخیه زدن هستـــــــــ…!
نویسنده: خاطره

گریه هایم بی صداست
عشق من بی انتهاست
ردپای اشکم را بگیر
تا بدانی خانه عشق کجاست…
.
.
.
سکوت چه زیباست…وقتی تمام حرفها
از توصیف مهربانیهایت عاجزند
.
.
.
هیچ رقیبی ندارم
جزء آیینه
که هر روز تو را نگاه میکند
او را هم شکست خواهم داد
.
.
.
برای زندگی نه سقف می خواهم نه زمین!
نقشه ی جغرافیایی دستهایت کافیست.
.
.
.
دوستت خواهم داشت در سکوت
مبادا در صدایم توقعی باشد که خاطرت را بیازارد
.
.
.،
چشمانم را باز میکنم و او نیست ،
این بی رحمانه ترین اتفاق هر روز است
.
.
.
کف بینی نکن ! دستی که به سویت دراز شده
طالعش تویی !
.
.
.
آرام ام ، مثل مزرعه ای که تمام محصولش را آفت زده
دیگر نگران داس ها نیستم !
.
.
.
دوست داشتن کسی که شما رو دوست نداره
مثل بغل کردن کاکتوس می مونه …
هرچی محکم تر بغل کنی بیشتر آسیب میبینی
.
.
.
شجاعت می خواهد وفادار احساسی باشی
که می دانی شکست می دهد روزی نفسهای دلت را . . .
.
.
.
زندگی پراست از گره هایی که تو آن را نبسته ای
اما باید تمام آنها را به تنهایی باز کنی. تنهای تنها
.
.
.
تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد به شرط اینکه
درکش کنم
.
.
نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد !
امشب تمامشان را بسوزان شاید
بتوانی تنهایی ات را ببینی . . .
.
.
بعد از بـــاران نگاهم
آفتـــابی شو ..! رنگـــین کمان “بــودنت” را…. دوســـت دارم…!!
نویسنده: خاطره

دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است…
دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد …
دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند…
دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد …
دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد…
دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد…
دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد …
دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد …
دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده…
دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده…
دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است…
دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است…
دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخمهای کهنه است…
دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند…
دلم برای کسی تنگ است که دوست نام اوست…
دلم برای کسی تنگ است که دوستیش بدون (( تا )) است…
دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ دل تنگی هایم است...
دلم برای کسی تنگ است که بر زخم تنهایم نمک پاشیده است...
دلم برای کسی تنگ است...
آری دلم برای تــــــــــــو تنگ است
نوسنده: خاطره

نویسنده: خاطره
![]()
نشسته ایم و داریم نقطه بازی میکنیم...!
خودم و دلم را میگویم...!
زبان نفهم،نمیفهمد قوائد بازی را...
تمام خانه ها را با اسم تو پر میکند....!
بد جور به بودنت دلبسته ام
از این نوع دلبستگی ها میترسم...
حرف هایم را گوش میکنی؟؟!!
بگذار کمی به نبودنت دل ببندم...
آخر به دوری های نزدیک بیشتر علاقه دارم
تا نزدیکی های دور...
نویسنده:خاطره

باورش داشته باش!!
دلم و عاشقیم را میگویم...
بپذیرش!
آغوشم را میگویم...
نگاهش کن!
چشم هایم را میگویم...
کنارش بمان!
خودم و اینها را میگویم!!!
همگی به بودنت محتاجیم.......
نویسنده: خاطره

دلم میگیرد !...
وقتی ...
مینویسم فقط برای تو ...
ولی...
همه میخوانند الا تو.!!
از من خواستی تا بمانم ...
با تمام دلبستگی هایم گفتم
پیشتم ...
تو هم بمان ...
بمان تا با هم عاشقانه هایی زیبا بسازیم ...
درست می گویی "آرام شده ام"
از بی قراری های زیاد...
از دلتنگی های بی انتها...
از دلشوره های بسیار...
آرام شده ام!!!
آرامشی که گویی دیگر توانی ندارم...
توانی که تحمل کند دوری هایت را...
دستم را بگیر...
با من بازی کن...
مراقبم باش...
واقعیت را نشانم بده...
میبینی!!!
من مانند کودکی
هنوز به بودنت محتاجم...
نویسنده: خاطره

دلم می خواهد ...
من و تو ....
دوستانی بودیم در دنیای کودکی !!!
که حتی در اوج لذت های بچگی
دعوایمان که میشد ...
قهرهایمان به ثانیه هم نمی کشید !!!
و ...
دوباره به قایم با شکمان
با شیطنت ادامه می دادیم ...!!
نویسنده: خاطره

این روزها ...
حال خوشی ندارم !
کجایی ؟!
تا مثل همیشه...
در آغوشم بگیری...
آرام در گوشم زمزمه کنی
" آروم باش من پیشتم "
نویسنده: خاطره

گاه دلتنگ مي شوم
دلتنگتر از همه دلتنگي ها
گوشه اي مي نشينم
و حسرت ها را مي شمارم
و باختن ها را،
و صداي شکستن ها را...
نمي دانم من کدام اميد را نااميد کرده ام
و کدام خواهش را نشنيدم
و به کدام دلتنگي خنديدم
که اين چنين دلتنگم.
دلتنگم، دلتنگ...!
نویسنده: خاطره