غم انگیز است پاییز

و غم انگیزتر،

وقتی تو باشی وُ

من برگ‌ها را با خیالَ‌ت

تنها قدم بزنم...


از بهار

تقویم می ماند

از من

استخوانهایی که تو را

دوست داشتند ...


رفتـــه ای ، امــا

میخــوانم َ ت در شــعری

می نشانم َت در واژه هــا

اینــگونه

خود را به تــو مــی رســـانم....




کودکی ام را دوست داشتم.

روزهایی که به جای دلم

سر زانوهایم زخمی بود ..


نویسنده:خاطره