داستان عاشقانه گل خشکیده....

داستان عاشقانه,داستان زیبا

 

 

داستان زیبای شاخه گل خشکیده ،یکی از بینظیر ترین داستانهای عاشقانه میباشد، پیشنهاد میشود این داستان را بخوانید و از آن لذت ببرید!

 

” قد بالای ۱۸۰، وزن متناسب ، زیبا ، جذاب و …

 

این شرایط و خیلی از موارد نظیر آنها ، توقعات من برای انتخاب همسر آینده ام بودند.

توقعاتی که بی کم و کاست همه ی آنها را حق مسلم خودم میدانستم .

 

ادامه نوشته

گوش کن

 

من ، تو ; ما

 

یادت هست ؟

 

تمام شد

 

حالا : تو ، او ; شما

 

من هم به سلامت


  از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم !

و هنوز نمی دانم چگونه می شود هربار که

تو بی دلیل ترکم می کنی من بدهکارت می شوم . . . ؟



 زبانت کوک نمی شود !

به آنچه

گوش من ، محتاج شنیدنــش است . . . !


نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند

 

می گویند حساسیت فصلی است

 

آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم . . .


 

 

از ما که گذشت

 

ولی به دیگری موقتی بودنت را گوشزد کن

 

تا از همان اول فکری به حال جای خالیت کند . . .


 

.

 

 



 

خواهش میکنم ، بی حوصلگی هایم را ببخش ، بدخلقی هایم را فراموش کن

 

بی اعتنایی هایم را جدی نگیر

 

در عوض من هم تو را می بخشم که مسبب همه ی اینهایی  . . .


 

 

گاه می توان براى یک دوست چند سطر سکوت به یادگار گذاشت

 

تا او در خلوت خود هر طور که خواست آنرا معنا کند . . .


 

 

این جمله را هرگز فراموش نکن

 

برای دوستت دارم بعضی ها مرسی هم زیاد است” . . .



 

اون لحظه که گفتی : یکی بهتر از تورو پیدا کردم

 

یاد اون روزایی افتادم که به ۱۰۰ تا بهتر از تو گفتم من بهترینو دارم  . . .



 

سخت است وقتی از بغض ، گلو درد میگیری و همه میگویند لباس گرم بپوش .

.



 

مشکل از تو نبود ، از من بود ، با کسی حرف میزدم که سمعک هایش را پیش دیگری جا گذاشته بود .


 

خوشبختی من پیدا کردن "تو" از میان این همه ضمیر بود .



 

به خدا بگو خط و نشان دوزخش را برایم نکشد ، جهنم تر از نبودنت جایی را سراغ ندارم

.

 

آهسته گفت خدا نگهدارت و در را بست و رفت ، آدمها چه راحت مسئولیت خود را به گردن "خدا" می اندازند


.

برایم دعا کن ! اجابتش مهم نیست ! نیاز من آرامشی است که بدانم تو به یاد منی .


 

زندگی شبیه شعریست ، قافیه هایش با من ، "تو" همیشه "ردیف" باش .



 

دلتنگی من تمام نمی شود ، همین که فکر کنم من و تو دو نفریم دلتنگتر میشوم برای تو .


                                                  نویسنده: خاطره

                   تقدیم به همه کسایی که عاشقندو دل سوخته




. . .

ادامه نوشته

....تنهایی....

 

انقدر از تنهایی نترس ، تو تنهایی وارد این دنیا شدی . . .


 

تاکنون دوستی را پیدا نکرده ام که به اندازه ” تنهایی ” شایسته رفاقت باشد . . .



آنقدر با تنهایی انس گرفتم که دیگر زبانش را می فهمم !

 

و فهمیدم

 

تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد به شرط اینکه

 

درکش کنم


 

وقتی بهت خیانت میکنن تنهایی از همه چی بهتره . . .


 

 

تنهایی گاهی وقتا

 

تقدیر ما نیست

 

ترجیح ماست . . .


 

دوره ، دوره ی تنهایی دستها نیست

 

دوره ، دوره ی تنهایی دلهاست . . .


 

 

تنهایی یعنی

 

من یه موبایل دارم که صدای زنگش رو یادم نمیاد


 

 

تنهایی ام را با کسی قسمت نخواهم کرد

 

یک بار قسمت کردم ، چندین برابر شد . . .

 

و چه لذتی است در تنهایی

 

باور نداری ؟

 

از خدا بپرس . . .


 

 

دست بر شانه هایم میزنی تا “تنهایی” م را بتکانی

 

به چه می اندیشی ؟ تکاندن برف از روی شانه آدم برفی


 

 

تنهایی و دل تنگی هایتان را پیشفروش نکنید. فصلش که برسد به قیمت میخرند



 

در زندگی به کسانی دل می بندیم که نمی خواهندمان

 

و از وجود کسانی که می خواهندمان بی خبریم ، شاید این باشد

 

دلیل تنهایی مان


 

 

تحمل “تنهایی” بهتر از گدایی محبت است . . .


 

 

حتی کفش هم اگر تنگ باشد زخم میکند ، وای به وقتی که دل تنگ باشد !


                                نویسنده: خاطره












عشقم

با ورت گر بشود گر نشود...... حرفی نیست.... نفسم میگیرد درهوایی که نفسهای تو نیست.


در ثانیه ثانیه زندگیت اگر حضورم نیست.......دلم و دعایم همیشه و همه جا با توست......


گفته باشم من درد میکشم ....... تواما چشمانت را ببند....سخت است بدانم میبینی و بی خیالی.


کفرم را که در میاوری.....ایمان به عشق بیشتر میشود.....

                                             نویسنده: خاطره


یک نصیحت......

هر جا دلت شکست خودت شکسته هاش رو جمع کن...تا هر ناکسی منت دست زخمیتو به رخت نکشه.


همیشه از خوبیهای یک دوست یک دیوار بساز........ که اگه یه روز ازش بدی دیدی یک اجر کم کنی.... بی انصافیه دیوارشو خراب کنی.

                                                  نویسنده. خاطره




تنها تو...........


وقتی گفتی دوستت دارم


دستانم شروع به لرزش کرد...

قطره های اشک از چشمانم سرازیر بود....

اما فقط سکوت کردم...

آن لحظه من بودم و تو...

تنهای تنها...

چشمانم را بستم و روزهای باتو بودن را خیال پردازی کردم...

درخیالم خودم را با تو میدیدم...

چقدر برایم زیبا ست لحظه بودن باتو...

تنها تویی ک من را میفهمی....

تنها تو..................!

بعضی وقتا...

بعضی وقتا دلتنگ حس های قدیمی میشم... آدمای قدیمی.....لحظه های قدیمی....

و لحظات تکرار نشدنی با کسایی که هرگز مثل قبل نمیشن......

                                    از طرف دوست خیلی خوبم غزاله.....

باورت........


باورت گر بشود یا نشود حرفی نیست

نــــــــــــــــــفـــــــسم می گیرد

در هوایی که نفس های تو نیست...

                                                نویسنده:خاطره

...


به سه چیز تکیه نکن ، غـــــــرور، دروغ و عشق.
آدم با غــــــرور می تازد،با دروغ می بازد و با
عشق می میرد

 *************************************

معشوق من چنــــان لطیف است،
که خود را به “بودن” نیالوده است؛
که اگر جــامه وجود بر تن می کرد،
نه معشوق من بود.


 *************************************

حــواسمون باشــه دل آدمــا شیشه نیست کــــه
روی اون « هــا » کنیم بعد با انگشت قلب بکشیم
بعد وایسیم آب شدنش رو تماشا کنیم و کیف کنیم !!!
رو شیشه نازک دل آدما اگه قلبی کشیدی
باید مردونه پاش وایستی ...


 *************************************

باید از گذشته ها ...  گذشت ...

 خیلی از واقعیت ها را ... نمیشه عوض کرد

 ولی ... اگر زمان حال را ... به یاد گذشته ها ... بر باد بدیم

آینده ای هم ... نخواهیم داشت

پس باید به ارمغان طبیعت و  بهار  زیبا ... اعتماد کرد .


  *************************************

وقتـــی دلـــت گــرفتـــه ،

وقتـــی غمگینـــی،

وقتـــی از زنـــدگـــی سیــــری ...

حـــواستـــو خیلـــی جمـــع کـــن چـــون طعمــــۀ خــوبـــی هستــــی !


 *************************************

اَز مـَن ف ا ص ل ه بـگیـر!

هَـر بار کـه به مَـن نـَزدیـک می شَـوی،

بـاور می کـُنَم
...
هـَنوز می شـَوَد زندِگی را دوسـت داشـت!

اَز مـَن فـاصـله بـگیـر!

مـَن خـَستـه ام از اُمیـدهـای ِ کـوتـاه ................

 

                                                     نویسنده:خاطره

خیلی‌ها ظاهرتون رو می‌بینن و قضاوت می‌کنن،

ولی عده کمی هستند كه واقعا شما رو مي‌شناسند.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
گروه اینترنتی شمیم وصل


زلال که باشی سنگهای کف رودخانه ات را می بینند
بر می دارند و نشانه می روند درست به سمت خودت!!!
این است رسم دنیای امروز ما...!


 زلال باش ...

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا,
زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

                                    نویسنده:خاطره

مرد..

مرد باید
وقتی مخاطبش عصبانیه , ناراحته , میخواد داد بزنه
وایسه روبروش بگه
تو چشام نیگا کن , بهت میگم تو چشام نیگا کن
حالا داد بزن , بگو از چی ناراحتی
...
بعد مخاطب داد بزنه , گله کنه , فریاد بکشه , گریه کنه
حتی با مشتای زنونه ش بکوبه تو بغله مرد
آخرش خسته میشه میزنه زیر گریه
همونجا باید بغلش کنه
نذاره تنها باشه
حرف نزنه ها , توضیح نده ها
کل کل نکنه ها , توجیه نکنه ها
فقط نذاره احساس کنه تنهاست
مرد باید گاهی وقتا مردونگیشو با سکوت ثابت کنه............

                                                نویسنده: خاطره

حرف دل

نکند تو همون این نیز هستی...........

که همیشه میگذری؟؟؟؟؟؟

                 

گفته باشم من درد میکشم تو اما چشمانت را ببند..........

سخت است بدانم میبینی و بی خیالی........


گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی .......

دیگر نفسی برای ماندن در کنار او باقی نخواهد ماند...


ما پیغام دوست داشتنمان را با دود بهم میرسانیم.... نمیدانم آنسو برای تو تکه چوبی هست؟؟؟

من اینجا جنگلی را به اتش کشیده ام.....

                       نویسنده: خاطره




تنفر

تمام غصّه هایی را که برات خوردم بالا آوردم

طعم بیهودگی میداد....!!

دلم را بالا می آورم با این انتخابش.....!!

                                       نویسنده:خاطره

خبر

سلام دوستای گلم.

وبلاگ من راه افتاد. دوست دارم همه ی مطالب رو از ته دلتون بخونید.

دوستتون دارم. بای