........


رابطه مثلِ یه بافتنی میمونه...


دوتا رو


دوتا زیـر....


دوتا بوسه


دوتا قهـر....


رابطه مثل یه بافتنی میمونه


هرچـی بلند تر باشه


روحتُ، زندگی و دلتُ گرمـتر میکنه....


باید کلی حواستُ جمعش کنی

 

که یهو یه دونه دَر نره از دستت


یه جا گند نزنی به کلِ روزایِ قشنگتون....


با یه حواس پرتی


با یه خیانت یه دروغ یه دل شکوندن....


باید حواست حسابی جمعـش باشه


فوقش یه دونه هم اگه در رفت سریع درستش کنی

 

مبادا بذاری واسه فردا و پس فردا


نذاری دونه به دونه باز بشه گره های رابطه


گره دست ها


چشم ها


دل ها....


دونه یِ اول اگه بازشـد و نگرفتی


باز شد و بیخیالش شدی


فاتحه اشُ بخـون....


 تا آخرش شکافته میشـه.....

 

Kash...


كاش هيچ گذشته اى با هم نداشتيم!

 

آنوقت من ميتوانستم به تو زنگ بزنم...


و بى دلخورى حالت را بپرسم! چقدر پرسيدن


حالِ ساده ات بعيد شده حالا ...

 

عشق


هانا: من نمیتونم باهات ازدواج کنم


جوزف: چرا؟


هانا: چون ممکنه یه روزی انقدر گریه کنم

 

که اتاقمون پر از اشک بشه و غرق بشی


جوزف: شنا کردن یاد می‌گیرم...

 

امشب خیلی دلم گرفته...

 

امشب

تنها کسی که مرا فهمید و جور مرا کشید آسمان بود


شاید علت اینکه میگویند خدا در آسمان است همین باشد


آسمان مرا فهمید


و بغضم را گریست


و با رعد و برق بجایم داد زد و اربده کشید

 

و از حجم دلتنگیش کاست.


میدانم که می آیی اما لطفا همین‌ حالا بیا


چرا که ساعت با هر ثانیه میخی ب روحم میکوبد


و من ساکت و ساکن


در خودم شکنجه میشوم...