کاش آدمها جرات داشتند...

كاش آدما یکم جرات داشتن گوشی
رو بر میداشتن و زنگ میزدن و میگفتن:
ببین دلم واست تنگ شده واسه
هیچ چیزه دیگه ای هم زنگ نزدم
پس کو جسد آنانی که میگفتند برایمان میمیرند؟؟؟
چه دمدمی مزاج اســــــــت احساسم.....
گاهی آرام....
گاهی بارانی.... چه بی ثباتم بدون تو...
تـــو برمی گردی
و زندگی را از جایی که پاره شده
دوباره به هم می دوزیم
در صندوقِ خاطره
ها هنوز نخ برای بخیه زدن هستـــــــــ…!
نویسنده: خاطره
+ نوشته شده در چهارشنبه دهم آبان ۱۳۹۱ ساعت ۴:۱۶ ق.ظ توسط ❤ خاطـــ ❤ـــــــــره ❤
|