پسرک و دخترک...

پسر نگاهی به دختر کرد و گفت:
حالا که کنار ساحل نشسته ایم بیا یه آرزوی قشنگ بکنیم. دختر با بی میلی قبول کرد. پسر چشماشو بست و گفت: کاشکی تا آخر دنیا عاشق هم بمونیم.... بعد به دختر گفت حالا تو آرزوتو بکن. دختر چشماشو بست و خیلی بی تفاوت گفت: کاشکی همین الان دنیا تموم بشه. وقتی دختر چشماشو باز کرد پسرو ندید و فقط چندتا حباب روی آب دید......
کاش واقعا همچین عشقی وجود داشت اما افسوس...........
نویسنده: خاطره
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۱ ساعت ۳:۲۳ ب.ظ توسط ❤ خاطـــ ❤ـــــــــره ❤
|