bijqyrri2xnrr4owl7gu.jpg


چقدر دلم می خواهد نامه بنویسم

تمبر و پاکت هم هست و یک عالمه حرف

کاش  جایی منتظرم بودی ...



 
امروز ؛

انگار کسی آمد…

و هوای دلتنگی ات را...

هی در آسمان اتاقم پاشید...

و تو نبودی...

!!!

برای شنیدن صدایی که دوستــــــــــش داری همین لحظه هم بسیار دیــــــــــر است...

افــــــــسوس خواهی خورد زمانی که...

صدایی بی احســـــــــــــاس از آن سوی سیـــــــــم ها میگوید:

تلفن همراه مشترک مورد نظر خـــــــــــاموش میباشد...

the mobile set is off


در زندگی برای هر آدمی...


از یک روز... از یک‌ جا... از یک نفر به بعد...


دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست...


نه روزها...  نه رنگ‌ها...  نه خیابان‌ها...

همه چیز می شود:


دلتنگی.....!!

 


یـه وقــتـایــے

هــسـت ڪـــﮧ

بـایـــد لــم بـدے یـــﮧ گــوشـــﮧ ...

و جـــریــاטּ زنـدگـیـت رو فــقـط مــرور ڪــنــے .

بــعـدشــم بـگـے :

" بــــﮧ ســلامــتـے خـــودم ڪـــﮧ ایـنـقدر تــحـمـل داشـــتـم ! "



دلتنگـی نه با قـلـم نوشتـه می شود ،


نه با دکمـه های سـرد کیبـورد .


دلتنگـی را با اشـک می نویسنـد . . . !

دلتنگتم... فقط همین!

 


امشب آرام نشستم...

زل زدم به دیوار...

غرق شدم تو یه سری فکـــر...

شایدم رویـــا نمی دونم ...

تا به خودم اومدم دیدم صورتم خیس شده ....

به همین سادگی !!!




اینجا صداے پا زیاد مـــے شنومـــ

امـــا ...

هـیچكدامـــ تـــ♥ــــو نیستــــے

"دلــ♥ـــم "

خوش كردهـ خودش را بهـ این فكر

كهـ شاید " پا برهـنهـ " بیایے



 

بـَعضــی آه هـا را هـَرچـِقدر هم از تـه دل بــِكشـی


سیـنه ات خـالـی نمـیشـود


امروز سـینه مـَن پـُر از همان آه هـاست!!!


نویسنده: خاطره