دختر بودن تاوان دارد....
بزرگ میشوی....
عاشق میشوی......
دل میبندی......
تنت را برایش عریان میکنی.....
نه ارزوی هوس بلکه ارزوی عشــــق....
وقتی دلش را زدی میرود.....
تو میمیانی و خودت....
ان زمان تو یک هرزه ای .....وای....
کمی دختر بازی کرده....
.
.
.
.
از اش نخورده ی روزگار چنان دهانم سوخت که از ترس یخ را هم فوت میکنم!...